آمدی بمانی

ساخت وبلاگ

در زمستانی سرد و سیاه

در شبانروزهایی که ابر بود و بارانی نبود،

سوز بود و سازی نبود،

نغمه ای در دل شبهای سیاهم  جوشید :

با دلم می گفتم: که تو می آیی؟

با دلم می گفتم:  که تو میمانی؟

****

اینک در زمستان پسین

در شبانروزهایی که بارانی هست و ابر،

شور سوازن است  وساز،

نغمه ای در دل شبهای روشنم می گوید:

همه شب هایم، بوی تو گرفت،

همه شب هایم، بوی هم آغوشی تو گرفت.

بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58